مجموع نظرات: ۰
یکشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۴ - ۰۵:۳۸
۰ نفر

مهدی سقطچی: هرجا که فکرش را بکنید، می‌توانید غرفه‌ای پیدا کنید؛ توی راهروی منتهی به سالن اصلی، در راه‌پله‌ها و حتی حیاط نمایشگاه.

زنان، در فکر  روزی و نـان!

اما جشنواره، غير از شلوغي و ازدحام، ويژگي ديگري هم دارد. هر طرف چشم مي‌چرخاني، زنان و دختراني را مي‌بيني كه درون غرفه‌ها نشسته‌اند و محصولات مختلفي را عرضه مي‌كنند؛ از شيريني خانگي و نان محلي بگيريد تا روسري و زيورآلات و مانتوهاي دست‌دوز. اين همان ويژگي مهمي است كه جشنواره زنان و توليد ملي را متمايز و پرطرفدار كرده؛ اينكه زنان كارآفرين و توليد‌كننده، زير يك سقف جمع ‌مي‌شوند و محصولات و دست‌ساخته‌هاي خودشان را به معرض فروش مي‌گذارند و اين، نشانه كمي نيست؛ نشانه زناني كه توانمندتر شده‌اند و خيلي وقت است كه دارند نان خودشان را از تنور اقتصاد كشور بيرون مي‌آورند.

  • دوستي با سنگ هاي قيمتي

در طبقه دوم نمايشگاه، غرفه چشم‌نوازي قرار گرفته كه در گوشه‌گوشه آن مي‌توان زيورالات دست‌سازي را پيدا كرد كه هر كدام رنگ و طرح خاصي دارند؛ از فيروزه‌هايي كه روي قاب‌هاي نقره‌اي نشسته‌اند بگيريد تا دستبندهايي كه هركدام از سنگي خاص ساخته شده‌اند. در پشت ميز نمايش زيورآلات، خانم جواني ايستاده كه مسئوليت اداره غرفه را به‌عهده دارد. او مريم ناطقي است. مريم ناطقي، مدرك كارشناسي ارشدش را در رشته زبان انگليسي دريافت كرده اما امروز خودش را اينگونه معرفي مي‌كند؛ «طراح و سازنده زيورآلات و مدرس جواهر‌سازي‌.» ناطقي در مورد ورودش به حرفه جواهرسازي مي‌گويد: «ورود من به اين رشته، خيلي اتفاقي بود. از كودكي علاقه زيادي به سنگ‌هاي قيمتي و جواهرات داشتم. به‌خاطر همين علاقه بود كه 10سال پيش، تصميم گرفتم اين رشته را فرابگيرم. در ابتدا جواهرات را فقط براي خودم مي‌ساختم اما به مرور سفارش‌هايي را از دوستان و اعضاي خانواده گرفتم». تصميم ناطقي، منجر به ورود او به دنياي توليد تجاري جواهرات شده است. درمورد شيوه كارش اينگونه مي‌گويد: «از همان ابتدا به‌دنبال آن بودم كه بتوانم طرح‌هاي تازه‌اي را طراحي كرده و بسازم. مي‌خواستم قالب سنتي هنر نقره‌سازي را عوض كنم». ناطقي در مورد تأثير فعاليت كارآفرينانه بر زندگي شخصي‌اش مي‌گويد: «زنان شاغل، چند شغل مختلف دارند. آنها در كنار اينكه بايد فعاليت اقتصادي خود را به بهترين شكل ممكن انجام دهند، مي‌بايست نقش‌هاي ديگر را هم به خوبي ايفا كنند». او دختر 10‌ساله‌اي هم دارد؛ دختري كه به گفته خودش، از همين حالا با كسب و كار مادرش آشنا شده؛ «بايد كودكان را با مسائل مربوط به كسب و كار آشنا كرد. كودكان بايد مجموعه متنوعي از مهارت‌ها را بياموزند. آنها بايد بدانند كه تنها تحصيلات دانشگاهي براي زندگي كافي نيست. زندگي به مهارت‌هاي فراواني نياز دارد.»

  • كيمياگري با دبه ماست

كسب و كار 3ساله سوين حدادي، در كنار آنكه جيب او را پر مي‌كند، باعث حفظ بيشتر محيط‌زيست هم مي‌شود. او در اين 3سال، از مواد دورريختني و زباله‌هايي كه خيلي از ما هيچ‌وقت به آنها فكر نمي‌كنيم، ظروف قابل استفاده‌ و البته زيبايي مي‌سازد؛ مواد اوليه‌اي مانند دبه‌هاي ماست، قوطي‌هاي شير خشك، لوله‌هاي دستمال كاغذي و قوطي‌هاي كنسرو؛ موادي كه حدادي آنها را تبديل به ظروف و وسايل كاربردي زيبايي مي‌كند؛ قلك، گلدان، جعبه اشيا و مانند آن. ايده و انگيزه اصلي را فيلم نارنجي‌پوش در او به‌وجود آورده است كه در آن شخصيت اول به‌دنبال كم‌كردن زباله‌ها از سطح شهر بود. حدادي در مورد تأثير اين فيلم مي‌گويد: «وقتي صحنه‌هايي را درمورد بازيافت زباله ديدم، فكري به ذهنم خطور كرد. اينكه اگر هر فردي بتواند تنها 3ظرف را به چرخه استفاده برگرداند، اين عمل تا چه اندازه مي‌تواند باعث جلوگيري از توليد زباله‌ شود». بعد از اين اتفاق، حدادي ايده خود را عملي مي‌كند. آن هم با چند قوطي شير خشك كه آنها را تبديل به ظروف قابل استفاده مي‌كند. همه از ايده و كار او استقبال مي‌كنند. او كارش را توسعه مي‌دهد و به‌مدت يك‌سال در بازارچه هنر پارك قيطريه حاضر مي‌شود. اين خانم كيمياگر اما مشكلاتي هم دارد. نخستين مشكلي كه او دارد، سخت‌بودن پيدا كردن مواد دور ريختني براي تبديل آنها به ظروف قابل مصرف است. مي‌گويد: «براي پيداكردن قوطي‌هاي شيرخشك، به شيرخوارگاه‌هاي زيادي مراجعه كردم. اما آنها قوطي‌هاي مصرف‌شده را در اختيار من نگذاشتند. آن هم به اين خاطر كه قوطي‌ها را به فروش مي‌رسانند، به همين دليل از من خواستند كه در قبال اين قوطي‌ها پول بپردازم. اما اين كار با فلسفه كار من جور در نمي‌آيد. من به‌دنبال بازيافت زباله‌ها و بازگرداندن آنها به چرخه استفاده هستم. اگر هم مبلغي را بابت اين ظروف دريافت مي‌كنم، اين پول هزينه موادي است كه به‌كار مي‌برم و البته دستمزد اندكي كه براي خود برمي‌دارم. اگر بخواهم براي خريد زباله‌ها پولي مصرف كنم، آن وقت تمام فعاليت من بي‌معني خواهد بود». حدادي مي‌گويد كه هنوز اين فرهنگ در ميان مردم وجود ندارد كه با كمك هم از توليد زباله‌هاي بيشتر جلوگيري كنند. مشكل ديگري كه با آن روبه‌روست، بازخورد منفي برخي از كساني است كه محصولات او را از نزديك مي‌بينند. مي‌گويد: «بسياري از افراد، به محض اينكه مي‌شنوند اين اجناس براي مثال از دبه ماست ساخته شده آن را بو مي‌كنند و با اكراه با آن برخورد مي‌كنند. درحالي‌كه اگر كسي ظروف را دوباره به چرخه استفاده بر مي‌گرداند، حتما به آلودگي‌هاي آنها هم فكر كرده». او در مورد شستن مواداوليه كارش مي‌گويد: «هيچ‌كس به اين مسئله توجه نمي‌كند كه اين ظروف شسته مي‌شوند و چندبار در آب جوش قرار مي‌گيرند تا تمام آلودگي‌هاي آنها از بين برود». البته در بسياري از موارد، او با برخورد نامناسب ديگري هم مواجه شده؛ برخوردي كه در مورد آن مي‌گويد: «بسياري از افراد فكر مي‌كنند كه اين كار دور از ‌شأن است. يعني استفاده از ظروف دور ريختني. اما من به‌كار خود افتخار مي‌كنم. من افتخار مي‌كنم كه فعاليت من باعث مي‌شود كه زباله كمتري توليد شود و به‌دنبال آن، طبيعت آسيب كمتري ببيند».

  • من از شهر شما رفته ام!

در ميان غرفه‌هاي نمايشگاه، غرفه‌اي بيش از همه توجه شما را به‌خود جلب مي‌كند؛ مهناز حامدي و رضا آقاپور، زن و شوهري كه 13سال از زندگي مشتركشان مي‌گذرد؛ 13سالي كه 8سال از آن را با هم همكار بوده‌اند. داستان كارآفريني رضا و مهناز، داستان جالبي است. مهناز حامدي در اين مورد مي‌گويد: «نزديك به 8سال پيش تصميم گرفتيم كه روند زندگي‌مان را تغيير بدهيم. به‌همين دليل هم ‌محل زندگي‌مان را تغيير داديم و هم محل درآمدمان را.» رضا آقاپور در ادامه صحبت‌هاي همسرش مي‌گويد: «محل زندگي خود را به روستا برديم. خانه‌اي در اطراف ملارد ساختيم و حالا 8سال است كه در آن با هم كار و زندگي مي‌كنيم». كاري كه رضا آقاپور از آن سخن مي‌گويد، توليد كيف‌هاي چرمي دست‌دوز است. مهناز حامدي درمورد توليد كيف‌ها مي‌گويد: «من كارشناسي‌ارشد نقاشي دارم. تا پيش از اين هم در زمينه نقاشي فعاليت مي‌كردم. بعد از مدت‌ها، احساس كردم كه كيف‌هاي چرمي دست‌دوزي كه در ايران توليد مي‌شوند، صرفا كپي‌هايي از نمونه‌هاي خارجي هستند، با اين تفاوت كه به جاي ماشين، با دست دوخته شده‌اند. به اين صورت كه توليدكنندگان الگوهاي غربي را برداشته و آنها را با دست مي‌دوزند». او پس از مطالعه الگوهاي و كهن ايراني، به طرح اصلي خود مي‌رسد؛ «طرح‌هايي كه من براي توليد كيف از آنها استفاده مي‌كنم، به هيچ‌وجه از طرح‌هاي ديگران تقليد نشده است. اين طرح‌ها، كاملا منحصر بفرد هستند و در پشت همه آنها يك ايده و فكر مستقل وجود دارد. حتي نقش‌ونگارهايي كه استفاده مي‌كنيم هم جنبه تزييني ندارند و در پشت همه آنها فكر و ايده‌اي وجود دارد، به‌خاطر همين تمايز هم هست كه بسياري از كارهاي ما به كشورهاي ديگر صادر مي‌شود.» حامدي در مورد همكاري با همسرش مي‌گويد: «پس از اينكه من توليد كيف‌ها را شروع كردم، همسرم پيشنهاد داد كه در كارها به من كمك كند، به‌ويژه در فروش آنها. همين هم شد و به‌خاطر تحصيلات و تجربه‌اي كه داشت، ابتدا در مسئله فروش و بعدها در دوخت و آماده‌سازي هم به من كمك كرد. به اين صورت كه من طرح و الگوي كيف‌ها را آماده مي‌كنم و آنها را برش مي‌زنم. سپس، او آنها را دوخت مي‌زند». رضا آقاپور در مورد زندگي و كسب‌وكار دونفره‌شان مي‌گويد: «من در زندگي‌ام به اين نتيجه رسيده‌ام كه اگر معاش آدمي و رزق و روزي‌اش درست شود، او هيچ‌گاه دست به انجام كارهاي ناپسند نخواهد زد. به همين‌خاطر به پيشنهاد همسرم به روستا مهاجرت كرديم». مهناز حامدي در مورد زندگي روستايي و البته كسب و كارشان مي‌گويد: «زندگي در روستا هرچند آسان نيست اما سرشار از آرامش است». آنها از يك طرف همسر و همراه هم هستند و از طرف ديگر همكار. حامدي معتقد است كه فعاليت در اين فضا نياز به كنترل خاصي روي ذهن دارد؛ كنترلي كه كمي سخت هم هست. او در مورد ماهيت كارهايشان مي‌گويد: «هدف اصلي و البته معنوي كارمان، اين است كه بتوانيم عناصر طبيعت را وارد كارمان كنيم. مثلا ما تلاش مي‌كنيم فرم طبيعي چرم‌ها حفظ شود. مي‌خواهيم به همه يادآوري كنيم كه چرم طبيعي چه شكل و شمايلي داشته است. حتي در غرفه‌هايمان هم از مواد طبيعي استفاده مي‌كنيم. دوست داريم وقتي كه انسان‌ها براي لحظه‌اي جلوي غرفه ما مي‌ايستند، به ياد بياورند كه همه‌‌چيزهايي كه مصرف مي‌كنيم از طبيعت است».

کد خبر 291236

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار خانواده

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha